یا علی یا عظیم
سلام
شاید بشه گفت این جزء خیلی به صابرین مربوطه که سیرش از آیات 153 تا 157 شروع می شه و تا 249 و 250 ادامه پیدا می کنه
ما توی سوره ی حمد به خدا می گیم فقط از «تو» کمک می خوایم. (ایاک نستعین) اما خدا توی آیه ی 153 به مؤمنین می گه از صبر و صلوه کمک بخواین. یعنی چی؟... شاید یعنی کمک خدا به ما همین صبر و صلوه هست. شایدم یعنی اینکه خدا رو در این دو کلمه می شه جستجو کرد و یافت. (و هیچ کی نمی تونه به عظمت نماز پی ببره)
اما خوب، نماز که تکلیفش روشنه... انقدر توی احادیث سفارش شده و حرف زده شده پیرامونش که دهان مدعی بسته است؛ اما صبر چی؟ اصلا صبر چرا باید اثر معنوی داشته باشه؟ صبر در چه مواقعی در برابر چه کسانی؟
اما ظاهرا مفهوم این صبر خیلی عامه و در هرحال خدا با صابران است.
در آیه ی بعد شهدا رو زندگانی معرفی می کنه که ما شعور فهمش رو نداریم.
سپس در آیه ی 155 خدا می گه ما شما رو با چیزای زیادی آزمایش می کنیم: ترس، گرسنگی، نقص در اموال، نقص در انفس و محصولات زراعی... اما در این کشاکش، بشارت و امید بده به صابران
حالا به یه آیه ی محوری می رسیم که منظور از صابرین رو در آیات قبل از نظر خدا بیان می کنه. صابرین کیانند؟
الذین اذا اصابتهم مصیبه قالوا انا لله و انا الیه راجعون (156)
ترجمه: آنان که هنگامی که حادثه ی تلخ و ناگواری بدیشان می رسد (برخورد می کند) می گویند «به راستی، ما از خداییم (برای خداییم) و همانا به سوی او باز می گردیم.»
فتنه ها و بلاها برای هرکسی پیش می آید اما صابرین آن دسته از مؤمنین هستند که وقتی دچار چنین بلایایی می شوند می گویند ما از خداییم
یعنی چی؟... اصلا چه معنی داره توی این حالت بگه از خداییم؟
مثل اینکه حال یکیو بپرسی بگه: روی میزه!
نه!...این که وجود خود را از وجود خدا بدانیم و مالکیت مطلق را به او نسبت دهیم (انا لله) یعنی ما استقلالی نداریم که از فتنه ای ناراحت شویم. وجود ما از خداست و از آنجا که این حوادث نیز تقدیر و مشیت الهی است تنها وظیفه ی ما صبر در برابر آن است. همانا ما که وجودمان از خداست روزی به سوی او بازخواهیم گشت (به حق خواهیم پیوست) و آنروز خدا اجر صبر ما را خواهد داد.
دوش وقت سحر از غصّه نجاتم دادند و اندر آن ظلمت شب آب حياتم دادند
بي خود از شعشعه ی پرتو ذاتم كردند باده از جام تجلّيّ صفاتم دادند
چه مبارك سحري بود و چه فرخنده شبي آن شب قدر كه اين تازه براتم دادند
بعد از اين روي من و آينه ی وصف جمال كه در آن جا خبر از جلوه ی ذاتم دادند
من اگر كامروا گشتم و خوشدل چه عجب مستحق بودم و اينها به زكاتم دادند
هاتف آن روز به من مژده ی اين دولت داد كه بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند
اين همه شهد و شكر كز سخنم مي ريزد اجر صبري است كزان شاخ نباتم دادند
همّت حافظ و انفاس سحرخيزان بود كه زبند غم ايّام نجاتم دادند
و اما نکته ی بعد... می رویم تا به آیات رمضان می رسیم.(185)
رمضان چیست؟... فلسفه ی وجودی آن و خصوصیاتش
شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن هدی للناس و بینات من الهدی و الفرقان
اصلی ترین شاخصه ی ماه رمضان، نزول قرآن در این ماه است. یعنی این کتاب آنچنان شریف است که شب و حتی ماهی که در آن نازل شده شریف ترین شب ها و ماه ها می شوند. پس رمضان رمضان است چون قرآن دارد.
قرآن چیست؟ مایه ی هدایت مردم، حاوی دلایل روشنی برای هدایت و سبب جدایی حق از باطل
خیلی این آیه سنگینه که بقیه اش از فهم من خارجه
در آیه ی 187 حقیقت جالبی بیان می شود. چگونه گاهی، حلال ترین چیزها بر انسان حرام می شوند؟ پیوند زناشویی پیوندی است که خدا آن را مبارک نموده و پیامبرش فرموده هرکه از این سنت او سرپیچی کند از او نیست. پس چگونه است که زن و مرد در این ماه و در هنگام روزه داری برهم حرام می شوند؟
پاسخ روشن است. کافی است درست فهمیده باشیم که چرا در این ماه در ساعات معینی، غذا نمی خوریم. وجود ما ماده ای دارد و معنایی. ظاهری و باطنی. روحی و جسمی.
و هر کدام از این دو، برای ادامه ی حیات به غذا و طعامی نیاز دارد. اما غذا و طعام این دو سنخیتی با یکدیگر ندارد و گاه، پرداختن به یکی، انسان را از توجه به دیگری باز می دارد.
این دهان بستی، دهانی باز شد تا خورنده ی لقمه های راز شد
لب فروبند از طعام و از شراب سوی خوان آسمانی کن شتاب
طفل جان از شیر شیطان باز کن بعد از آنش با ملک انباز کن
بله غذای روح انسان، راز و نیاز با خالق خود و توجه به مرکز هستی است. برای همین تمرکز و توجه است که مدتی، سعی می کنیم با غذا نخوردن توجه به جسم را کمتر نموده و به روح خود بپردازیم. حرمت زن و مرد بر یکدیگر نیز از همین سنخ است. توجه کمتر به غرایز و نیازهای جسمانی و حرکت برای تهیه ی غذای روح
نکته ی جالب در این بخش، این است که این مسأله از حدود خداست که عبور از آن را بر نمی تابد.
آیه ی 216 می فرماید چه بسا چیزی را بد و مکروه بپندارید در حالی که برای شما خوب و خیر است؛ و چه بسا چیزی را دوست بدارید در حالی که شری است برای شما. برای عمق بیشتر به آیات 103 تا 106 سوره ی کهف رجوع کنید.
در آیه ی 246 بازهم داستانهای عبرت آموز بنی اسراییل و جازدن آنان از جنگیدن بیان شده که مصداق های فراوانی امروزه دارد.
حضرت طالوت برای مشخص شدن مؤمنان واقعی که در میدان جنگ مردانه قدم می گذارند امتحانی انجام می دهد که هرکه بیشتر از یک کف دست از آب نهر بخورد از او نیست. حال تصور کنید سپاهیان همه تشنه و عطشانند. قطعا سربلند بیرون آمدن از چنین امتحانی بسیار سخت است. برخی ها گفتند ما می خوریم و با تو هم می مانیم. برخی با خود گفتند ما دور از چشم او دو کف دست می خوریم، او که نخواهد دانست و... اما هرکه بیش از یک کف دست خورد دچار درد شدیدی شد که همانجا زمین گیر شد.
به راستی اگر ایمان ما با همین آزمون سنجیده می شد نتیجه چه بود؟
آیه ی 250 هم که اوج ایمان را به تصویر می کشد نشان می دهد مؤمنان از شکست، هراسی به خود راه نمی دهند و اگر بازگردیم به آنچه در ابتدا گفتیم (صبر) و چون خود را در پیروی از دستورات حق و انجام وظیفه پیروز و سربلند می دانند در سرلوحه ی دعای خود تمنای صبر می نمایند (ربنا افرغ علینا صبرا) و از خدا می خواهند در مسیر پیروی از حق و حرکت به سوی حقیقت ثابت قدم بمانند (و ثبت اقدامنا) و در آخر نیز نتیجه را از خدا می خواهند. (و انصرنا علی القوم الکافرین) که پیروزی آنان بر کافرین نصرت دین خداست.
دست آخر هم اینکه، معمولا پس از نقل هر داستان تاریخی در قرآن، تأییدیه و نوعی دلگرمی به پیامبر داده می شود که تأکید می کند این داستان و خبرها حقیقی و واقعی است. (آیه ی 252)
التماس دعا-دوم رمضان 87-قشقاوی