سوره حجرات-20 رمضان

یا رب العالمین
سوره مبارکه حجرات را با دید ماکرو اگر ببینیم ، می شود دریافت که محتوای کلی آن ،تبیین روابط میان اعضای جامعه اسلامی است.

و اگر ریز تر بشویم ،به ترتیب این موارد را می بینیم:

1.تشریح آداب حضور نزد پیامبر(ص)

2.تشریح واجب بودن ِ( اطمینان یافتن از خبری که یک فاسق آورده است)

3.تشریح این که اگر پیغمبر(ص) مطیع امت اسلامی باشد ، امت به مشقت خواهد افتاد.

4.تشریح واجب بودن(آشتی دادن و اصلاح رابطه ی میان 2 گروه از مومنین  که در مخاصمت افتاده اند بر اساس عدل )

5.تشریح حرام بودن( تمسخر  -  عیب جویی  -  دادن القاب زشت و ناپسند به یکدیگر)

6.تشریح حرام بودن( بدگمانی  -  غیبت )

7. بی اساس دانستن امتیازات نژادی _ تشریح ملاک اصلی کرامت (تقوا)
8.تشریح مرتبه ی اسلام - تشریح مرتبه ی  ایمان

سوره ی حجرات 18 آیه بیشتر نیست و پیشنهاد می کنم حتما بارویکرد بالا به سراغش بروید و تدبر را امتحان کنید.

شب قدر است ، التماس دعا

جزء 5

به نام خدا

سلام

بسیاری از آیات قرآن، درباره امام عصر و حتی مربوط به اتفاقات ظهور ایشان است. این دسته از آیات به همراه احادیث ظهور در کتاب «عصر ظهور» آقای «کورانی» از علمای شیعه لبنانی جمع آوری شده که بیش از بیست سال پیش نوشته شده است.

از جمله این آیات، آیه ای است در جزء پنجم (جزء امروز) که برای نمونه ذکر می‌شود:

يا أَيُّهَا الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ آمِنُوا بِما نَزَّلْنا مُصَدِّقاً لِما مَعَكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلى‏ أَدْبارِها أَوْ نَلْعَنَهُمْ كَما لَعَنَّا أَصْحابَ السَّبْتِ وَ كانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولاً (47 نساء)

در تفسیر المیزان، مرحوم علامه ذیل این آیه آورده اند:

« در تفسير برهان از نعمانى و او به سند خود از جابر از امام باقر (ع) روايت آورده كه در ضمن حديثى طولانى در وصف خروج سفيانى فرمود: در آخر الزمان وقتى سفيانى خروج مى‏كند با لشكرش در بيداء- بيابانى گسترده- لشكرگاه مى‏سازد، پس صدايى از آسمان ندا مى‏دهد: اى بيداء اين مردم را با خسف (فرو بردن در زمين) نابود كن: پس زمين مى‏شكافد و به جز سه نفر كه خدا صورتهايشان را به پشت برگردانده باقى نمى‏ماند، و اين سه نفر درست از سگانند، و آيه زير در باره آنان نازل شده كه مى‏فرمايد:" يا أَيُّهَا الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ آمِنُوا بِما نَزَّلْنا مُصَدِّقاً لِما مَعَكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلى‏ أَدْبارِها ..." »

توضیح اینکه در زمان ظهور، سفیانی لشکری به مدینه می‌فرستد تا امام زمان را به قتل برسانند. ایشان از مدینه به مکه پناه می‌برند و سفیانی با آگاهی از این موضوع، لشکر خود را به مکه گسیل می‌کند. در بین راه (در بعضی روایات، هنگام شب که اتراق می‌کنند) در بیابانی به نام بیداء توقف می‌کنند که حضرت جبرئیل مأمور می‌شود این لشکر را نابود کند. زمین به امر خدا آنان را فرو می‌برد و تنها سه (طبق برخی روایات دو) نفر از آنان باقی می‌مانند که به عنوان نشانه الهی، صورت آنان به پشت برگشته، یکی بشیر و دیگری نذیر می‌شود. بشیر به سوی امام عصر رفته و به نصرت الهی بشارت می‌دهد و سپس به دست آن حضرت اسلام آورده و ایشان هم صورت وی به را حال عادی برمی‌گردانند. اما نذیر نزد سفیانی رفته و ضمن گزارش نابودی لشکرش، از عذاب الهی خبر می‌دهد و سپس می‌میرد.

این نشانه آشکاری برای همگان است که با وقوع آن، حقانیت امام بر همه اثبات می‌شود و طبق آیه، ایمان آوردن به آن حضرت، پیش از این نشانه، ارزشمند است و با وقوع این نشانه، حق و باطل بدیهی خواهد بود. (سگ که در ترجمه حدیث امام باقر آمده ترجمه درستی نیست زیرا احادیث اشاره دارد که این سپاهیان از قبیله کلب یا بنی‌کلب می‌باشند و می‌تواند اشاره به ماهیت باطنی آنان داشته باشد)

برای آشنایی بیشتر با واقعه «خسف بیدا» (خسف: فرورفتن) از زبان قرآن می‌توانید به آیات زیر نگاهی کنید:

أَ فَأَمِنَ الَّذينَ مَكَرُوا السَّيِّئاتِ أَنْ يَخْسِفَ اللَّهُ بِهِمُ الْأَرْضَ أَوْ يَأْتِيَهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَيْثُ لا يَشْعُرُونَ (45 نحل)

أَ فَأَمِنْتُمْ أَنْ يَخْسِفَ بِكُمْ جانِبَ الْبَرِّ أَوْ يُرْسِلَ عَلَيْكُمْ حاصِباً ثُمَّ لا تَجِدُوا لَكُمْ وَكيلاً (68 اِسرا)

فَكُلاًّ أَخَذْنا بِذَنْبِهِ فَمِنْهُمْ مَنْ أرْسَلْنا عَلَيْهِ حاصِباً وَ مِنْهُمْ مَنْ أخَذَتْهُ الصَّيْحَةُ وَ مِنْهُمْ مَنْ خَسَفْنا بِهِ الْأَرْضَ وَ مِنْهُمْ مَنْ أَغْرَقْنا وَ ما كانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ (40 عنکبوت)

أَ فَلَمْ يَرَوْا إِلى‏ ما بَيْنَ أَيْديهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِنْ نَشَأْ نَخْسِفْ بِهِمُ الْأَرْضَ أَوْ نُسْقِطْ عَلَيْهِمْ كِسَفاً مِنَ السَّماءِ إِنَّ في‏ ذلِكَ لَآيَةً لِكُلِّ عَبْدٍ مُنيبٍ (9 سبأ)

پی نوشت: کتابی که ذکر شد به صورت الکترونیکی و با حجم کم در دست بنده هست که اگر کسی علاقمند باشد می‌توانم آن را بفرستم.

التماس دعا

5 رمضان - قشقاوی

تنها راه جاودانگی ، تسلیم وجه او شدن ...

بسم الله الرحمن الرحیم

فَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ ذَلِكَ خَيْرٌ لِّلَّذِينَ يُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ وَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ(38 سوره روم)

وَيَبْقَى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ (27 سوره الرحمن(

پس کسی که وجه پروردگار را می خواهد  ، بقا را خواسته و  پیروز حقیقی اوست.و صد البته که کسی که وجه الله ، یعنی تها چیزی که باقی است را می خواهد ، باید وجه خود را تسلیم او کند ، چون:

بَلَى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِندَ رَبِّهِ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ(112 سوره بقره(

خداوند در این مورد داستان آدم را برای ما بیان کرده که :

و یا آدَمُ اسْكُنْ أَنتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ فَكُلاَ مِنْ حَيْثُ شِئْتُمَا وَلاَ تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ(19 سوره اعراف(

خداوند متعال به آدم و همسرش دستور می دهد که در برابر امر نزدیک نشدن به درخت ممنوعه تسلیم امرش شوند.

فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطَانُ لِيُبْدِيَ لَهُمَا مَا وُورِيَ عَنْهُمَا مِن سَوْءَاتِهِمَا وَقَالَ مَا نَهَاكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ إِلاَّ أَن تَكُونَا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونَا مِنَ الْخَالِدِينَ (20 سوره اعراف(

و شیطان آن دو را با حیلت تحریک جاودانگی طلبی ایشان (من الخالدین) ، وسوسه می کند.

پس چون آن دو فرمان الهی را زیر پا گذاشتند ، به ایشان حکم می کند:

قُلْنَا اهْبِطُواْ مِنْهَا جَمِيعًا فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُم مِّنِّي هُدًى فَمَن تَبِعَ هُدَايَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿38 سوره بقره﴾

یعنی آن دو به زمین هبوط داده شدند.

و چون:

كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ( 26سوره الرحمن)

(یعنیو هر چه بر آن(زمین) است ، فانى‏شونده است .)

پس آن دو فانی می شوند.

در واقع آن دو خواستند که جاودانه شوند ، اما عکس آن راه را رفتند.یعنی به جای این که تنها راه آن ، یعنی تسلیم وجه خداشدن را انجام دهند ، امر الهی را زیر پا گذاردند و به زمین هبوط کردند و طبق آیه فوق فانی شدند.

یعنی به خلد نرسیدند هیچ ، فانی هم شدند.

(البته باید گفت که البته این ،سرنوشت قطعی و پایان کار آن ها و ما ، نبود و نیست.یعنی این فانی بودن ،  پتانسیل فنا را داشتن است در آن لحظه.چون:

فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُم مِّنِّي هُدًى فَمَن تَبِعَ هُدَايَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ(آیه 38 بقره))

ذکر (یاد) الله

بسم الله الرحمن الرحيم

«اتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنكَرِ وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ»( عنکبوت ، ۴۵)

"...قطعا نماز از فحشا و منکر نهی کند و بدون شک ذکر خدا بزرگتر است..."

 الله به کليم خويش(ع) گويد:

«إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لَا إِله إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي»(طه ، 14)

يعني در پس گفتن "همانا منم الله ، که الهی جز من نیست"،سریعا به موسي(ع) حکم فرموده که " نماز ، براي ذکر من بر پا دار".

و  "ذکر" هم خود را چنين بر کناره ی نماز دست کشیدگان از مغفلین یاد یار ناز و برآورندگان دست نیاز و برآورده کنندگان دست های نیاز ، جا کرده است که:

«رِجَالٌ لَّا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ يَخَافُونَ يَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ»(نور، ۳۷)

 

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نُودِيَ لِلصَّلَاةِ مِن يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَىٰ ذِكْرِ اللَّهِ وَذَرُوا الْبَيْعَ ذٰلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلمونَ»( جمعه،9)

و ارباب مومنين ،در اين آيه بديشان امر نموده که به هنگام خيز نداي جمعه ، به سمت ذکر الله سعی فرموده  و هم بر جای جای قرآن ، "ذکرذکر" بر کنار نماز بنموده؛و این داعی آن است که نماز، از برای ذکر بی نياز  است.

البته ذکر نه  بدين معناست که  تنها در نماز کنند ؛ بلکه ذکرِ بر نماز در ، تمرين گهری است پرثمر ، بهر "ذکر کثير" و "اکبر"، آن هم بر هر مکان و هر مقر .چنان که  فرمود:

«فَإِذَا قُضِيَتِ الصَّلَاةُ فَانتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَابْتَغُوا مِن فَضْلِ اللَّهِ وَاذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيرًا لَّعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»(جمعه، ۱۰ )

"پس وقتی که نماز انجام شد ، در زمین پراکنده گردید و خدا را بسیار ذکر کنید ، شاید رستگار شوید"

و باز هم دستور رسید:

«فَإِذَا قَضَيْتُمُ الصَّلَاةَ فَاذْكُرُوا اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىٰ جُنُوبِكُمْ فَإِذَا اطْمَأْنَنتُمْ فَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ كَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتَابًا مَّوْقُوتًا»(نساء، ۱۰۳)

 و دوباره پس از نهادن تيغ حکمش بر گردن مومنان و گردن نهادن ایشان بر مطاوعت حکمِ آن، ذکر خویش در کل حال ، چه استاده و خوابيده ، چه نشسته و کم حال ، از خصائل ايمانِ اینان شماره کنان فرماید:

«الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىٰ جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هٰذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ»(آل عمران، ۱۹۱ )

(نکته ي جالب توجه این آیه ، تفکر و کاوشي است در مورد آفرينش آسمان ها و زمين ، که از خواص مومنان برشمرده شده و ديگر اين که اين آيه تصادفي بودن و بيهوده و باطل بودن خلقت را رد مي کند)

 حال بايست در ذکر خدا نگریست که چه اش بهره در پي است. شايد این ها یک گوشه از اهداف ذکر را در گوش ما نجوا کنند:

1.فلاح و رستگاري و پيروزي در سختی ها

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا لَقِيتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا وَاذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيرًا لَّعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»(انفال، ۴۵ )

"ای کسانی که ایمان آوردید ،پس هنگامی که به سختی برخوردید ، ثابت (قدم) باشید و خدا را بسیار ذکر کنید ، شاید رستگار شوید"

2.ذکر ذاکر خدا، توسط خود خدا

«فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَاشْكُرُوا لِي وَلَا تَكْفُرُونِ»(بقره، ۱۵۲ )

"پس مرا یاد کنید ، تا شما را یاد کنم و شکرم کنید و به مرا مپوشانید(کفر نورزید)"

 

3.اطمينان و آرامش يافتن قلب

مرا در نظر است اهم اهداف بشر ، رسيدن به آرامه و آسایه ی دل بی خبر ؛و البته طریقتش را، خالق حقیقتش به او  آموخته و جمله این خبر، راهکار اطمينان دلِ سوخته ی بشر ساخته:

«الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»(رعد،۲۸ )

"کسانی که ایمان آوردند و قلوبشان با ذکر خدا آرام یافت ، آگاه باش که با یاد خداست که دل ها اطمینان می یابد"

(  نا گفته ننمایم ؛ حال که هدف نماز ، ذکر درگاه بی نیاز است و ذکر هم طبق گفته ي پروردگار ، اطمينان قلب ناسازگار، پس يکي از محسنات نماز ذکر ،اطمینان قلب وفکر شاید)

خصوصیات بهشتیان(علیرضا)

بسم الله الرحمن الرحیم

 

قرار شد که من و امیرسینا و سهراب موضوع انسانهای بهشتی و خصوصیات انها را انتخاب کنیم باشد حزو انان قرار بگیریم ان شالله.

 

جز 7- ایات 74 تا 110

 

ایات در مورد داستان خضرت ابراهیم است و اتفاق هایی که برای ایشان پیش امد. حضرت ابراهیم قطعا از بهشتیان هستند. و البته جزو پیامبران بزرگ ما نیز هستند. کارهایی که ایشان کرده اند می تواند الگو برای ما باشد برای همین تصمیماتی که ایشان گرفته اند را می توانیم برای تصمیم گیری برای کارها و اتفاقاتی که برای زندگی روزمره خودمان پیش میاید استفاده کنیم.

به همین علت بنده قسمت هایی که احساس کردم مربوط به وظیفه پیامبری ایشان است را سعی کردم نیاورم چون استفاده از انها برای ما در زندگی روزمره ممکن است ممکن نباشد (چرا؟)

 

74: حضرت ابراهیم به پدر نا تنی اش می گوید که من شما و قومت را در گمراهی اشکار می بینم. ایا ما نیز اگر احساس کردیم پدرانمان و مادرانمان در گمراهی هستند باید متذکر شویم؟ هنگامی که این سخن گفته شده حضرت هنوز پیامبر نشده بودند پس نمی توان گفت که چون ایشان پیامبر بوده اند  این اجازه را داشتند. موضوع دیگری که هست این است که ایا واقعا به همین نوع و بدون حاشیه این حرف گفته شده؟(ان اتفاقات بعد از این حرف گفته شده) یعنی باید به همین شکل و مستقیم این حرف گفته بشود؟! ایا حضرت ابراهیم از اینکه این شکل معمولا جواب نمی دهد خبر نداشتند؟ چرا اول مقدمه چینی نکردند؟ شاید هم کردند و من نمی دانم!  کما اینکه می بینم در ایات جلو تر بحث مقدمه چینی پیش میاید.

 

75: این ایه، ایه بسیار جالبی است: و اینچنین به ابراهیم باطن اسمان ها و زمین را نمایاندیم که از اهل یقین باشد.

این ایه دقیقا بعد از ایه قبلی امده است. اولین سوالی که پیش میاید این است که علت اینکه خدا چنین مقامی را ابراهیم دادند همان اتفاقی است که در ایه قبل افتاد؟ این تذکر چنین مقامی را به حضرت داد؟ شاید هم قران همچین منظوری نداشته ولی پس چرا بعد از این ایه امده است؟ این ایه اهمییت فهمیدن ایه قبل را بیشتر می کند. شاید هم علت دادن این مقام این باشد که حضرت متوجه این شدند که اینان در گمراهی می باشند.

 

76: به نظر می رسد از این ایه به بعد بحث مقدمه چینی توسط حضرت ابراهیم و جالب تر از ان بحث ابتکار پیش میاد اصولا کارهایی که ایشان انجام دادند در زمان خودشون ته ایده بوده ایده هایی که الان هم می شه استفاده کرد اگر بدونیم کجا ها!

 

77 و 78 : توضیح این ایده

 

79: من با ایمان خالص .....

این ایمان خالص بعد از ایه 75 ایجاد شد؟! باز هم تاکید بر فهمیدن اون ایه قبلیش

 

80: مهمترین نکته ای که به بحث ما مربوط می شود بحث این است که من از چیزی نمی ترسم مگر اینکه خدا از من بخواهد.

خدا می خواهد از چه چیزهایی بترسیم؟ در قران به تعدد هشدار داده شده که از فلان چیز بیم داشته باشین و .... پس اینکه می گویند از خدا بترسید منظور این است که از چیز هایی که خدا گفته از انان بترسید باید ترسید.

 

83: نرفع درجات من نشا

اگر بخواهیم این بحث رو باز کنیم خیلی خیلی زیاد می شود که من ارجاع می دهم به ایه و تعز من تشا و تذل من تشا

 

84 و 85 و 86: معرفی چند انسان بهشتی خواندن زندگی نامه های ایشان خالی از لطف نیست

 

90: متذکر می شود که راه انان را در پیش بگیریم

 

103: این ایه یکی از زیباترین ایه هایی است که من شنیده ام

بحثی که پیش میاید این است که بهشتیان واقعی این ایه را نفی می کنند؟ کسانی که ادعا می کنند که خدا در قیامت قابل دیدن است ایا از بهشتیان واقعی هستند؟

 

106: . ما این ایات را برای اهل دانش نازل می کنیم

یکی از خصوصیات دیگر بهشتیان اهل خرد و دانش بودن انان است . بحثی که پیش میاد این است که تعریف درست دانش که مورد تایید قران قرار گیرد چیست؟این سوالی است که برای خود من خیلی وقت است پیش امده شاید این ایه در نوع زندگی، اهداف و نوع درس خواندن و پیدا کردن راه اینده مان بسیار مهم باشد

از بزرگان درخواست کمک دارم

 

التماس دعا

 

جزء هشتم؛ علم

پناه بر خدا از شیطان رانده شده - به نام خدا

ببخشید که مطالبم هفتگی شده عوض روزانه. کمی تا قسمتی معذور بودم، مابقیش هم مأمور بودم! (به هر حال، اون پُست کذایی انقد طولانی بود که تقاص یه هفته رو پس بده.) سعی کردم مختصر بنویسم؛ خیلی!

در آیه 117 سوره انعام، خداوند می فرماید که «خدای تو به آنکه از مسیر او گمراه می شود آگاه تر است؛ و او داناتر به هدایت شدگان است.»

ادامه نوشته

جزء هشتم - موضوع ششم

بسم الله الرحمن الرحیم

سوره اعراف

در آیه نهم خداوند می فرماید : و آنان که در آن میزان ( ترازو ) سبک وزن بودند آن کسانی هستند که به آیات و رسل خدا ستم کردند اما حقیقتا بر خود ستم کرده اند چون به آیات و رسولان خدا ظلم کردند.


در آیه هفدهم شیطان می گوید که تلاش می کند تا بندگان شکر نعمت نکنند.


در آیه ۲۲ اشاره به راهنماءی شیطان به فریب و دروغ دارد و در قبل هم شیطان با وسوسه فریب داد تا  زشتیهای پوشیده آنان ( حضرت آدم و حوا ) پدیدار شود.

در آیه ۲۷ خدا می گویید مبادا بنی آدم مانند پدر و مادرشان فریب شیطان را بخورند.

در آیه ۳۰ خدا می فرماید گروهی ثابت در گمراهی شدند چون خدا را گذارده و شیطان را به دوستی اختیار کردند و یه باطل گمان می کردنند که به راه راست هدایت یافته اند.

در آیه ۳۱ خدا می فرماید اسراف مکنید که خدا مسرفان را دوست نمیدارد.

در آیه ۳۳ خداوند هر گونه اعمال زشت را چه در آشکار و چه در نهان منع فرموده و گناهکاری و ظلم بنا حق و شرک به خدا را که بر آن شرک هیچ دلیلی ندارید و اینکه چیزی را که نمیدانید از جهالت به خدا نسبت دهید همه را حرام کرده است.

 

3:ای کفار!

بسم الله

 ای کفار!،"سپس دل هاتان چون سنگ سخت شد.بلکه سخت تر!چرا که.....

ادامه نوشته

جز5-اشاره های تاریخی آیات

 

((بسمه تعالی))

آیه ی ۴۶:سوره ی نساء:تغییر دادن کلمان خدا از سوی گروهی از یهود.

آیه ی ۴۷:تصدیق نزول تورات و انجیل.لعنت شدن اصحاب سبت,جهودانی که خلاف حکم خدا در روز شنبه صید کردن. 

آیه ی۷ ۵:عطا کردن ملک و سلطنت به آل ابراهیم(حضرت محمد((ص)) )

((یا حسین)) 

جزء4-اشاره های تاریخی آیات

((به نام حضرت حق))

آیه۹۳آل عمران:این آیه عنوان می کنه که در زمان یعقوب همه ی اطعام برای بنی اسرائیل حلال بوده مگر شیر و گوشت شتر.(که بعدا در تورات اونا هم حلال میشه.)

آیه۹۵:در این جا به پاک و بی آلایش بودن دین ابراهیم(ع)اشاره میشه.

آیه ۹۷و۹۶:کعبه اول خانه ایست که برای عبادت بنا شده.

هم چنین اشاره داره که در این خانه آثاره پروردگار آشکاره و مقام حضرت ابراهیم خلیله.

آیه۱۲۱:اشاره به جنگهای زمان پیامبره.

آیه۱۲۳:یاری خداوند به مسلمانان و پیروزی اونها تو جنگ بدر.

آیه۱۴۰:این آیه شکست مسلمانان در جنگ اوحد رو یادآور میشه.

آیه۱۶۵:باز هم اشاره کردن به  جنگهای احد و بدر.

 

2:سوره بقره و رفتار درست با اموال دنیوی

بسم الله

وقتی می بینیم که در قرآن برای جای جای زندگانی انسان تدارک دیده است ، به عظمت خالق آن پی می بریم. پی می بریم که این دستان بشر عاجز است که از نوشتن چنین معجزه ای عاجز است.

"وان کنتم فی ریب مما نزلنا علی عبدنا فاتو بسوره من مثله وادعو شهداءکم ان کنتم صادقین"23 بقره

قرآنی که حتی وضعیت اموال انسان پس از مرگش را نیز مشخص می کند

قرآنی که می گوید به هنگام داد و ستد و قرض ،حتما کاتبی عادل آن را چه کم باشد ، چه زیاد ،بنویسد و شاهد بیاورد.

قرآنی که....

در زیر آیات در مورد اموال انسان که در سوره مبارکه ی بقره آمده ، مورد بحث است.
ادامه نوشته

1:دید صحیح به آیات قرآنی

بسم الله الرحمن الرحیم

داستان های قرآن ،تنها داستان نیستند.نباید به عنوان سرگرمی نگاه کرد.

آیه 35 سوره ی مبارکه ی بقره می فرماید:

))وقلنا یا آدم اسکن انت و زوجک الجنه و کلامنها رغدا حیث شئتما ولا تقربا هذه الشجره فتکونا من الظالمین((

...................

ادامه نوشته

جزء3-موضوع شماره ی2  

((یا حکیم))

سوره ی بقره: 

آیه ی۲۵۳:این آیه بعضی ویژگیهای عیسی پسر مریم بازگو می کنه.

آیه ی۲۵۸:این آیه اشاره به بحث و جدل ابراهیم(ع) با نمرود.این که حضرت ابراهیم میگه خدای من اونیکه زنده میکند و باز میمیراند و نمرود هم دو زندانی میاره و یکی و میکشه و اون یکیه رو آزاد میکنه.

آیه ی۲۵۹:ماجرای عزیر و الاغشه.که میخوابه و وقتی بلند میشه صدسال گذشته و الاغش مرده و غذاهاش گندیده و...

آیه ی۲۶۰:این آیه هم مربوط به حضرت ابراهیمه.که از خدا میپرسه چه جوری مردگان زنده میکنی؟

و خدا هم بش میگه که ۴مرغ بگیر و ادامه ی ماجرا ...

در کل آیه های ۲۵۹و۲۶۰اشاره به چگونگی زنده شدن مردگان داره و اینکه خدا چجوری مرده ها رو زنده میکنه.

آیه ی۲۷۴:داره راجه به انفاق میگه.برمیگرده به حضرت علی(ع)که ۴درهم داشتن یکی رو در شب یکی رو در روز یکی را آشکارا یکی را پنهان به فقیران می بخشن.

آیه ۱۷ تا۲۲: اشاره به کسانی که دانش خودرا ازراه حسد بدست آوردند.

آیه ۳۴: اشاره به برگزیده شدن آدم ونوح و آل ابراهیم و آل عمران بر جهانیان

آیه۳۶ تا ۴۷: اشاره به داستان حضرت مریم  و برگزیده شدن ایشان و حضرت عیسی.

آیه۴۹: اشاره به داستان زنده شدن مرغ

آیه۸۴ :اشاره به آنکه قبول کردن انبیا(ابراهیم،اسماعیل،اسحاق و اسباط) و آنچه به آن ها داده شد

یا حسین      

 

جزء اول- علم

بسم الله الرحمن الرحیم

(اگه پست قبلی رو نخوندین، حتما بهش سربزنین.)

قرار شده من در این ماه، در کنار ختم قرآن، جستاری داشته باشم در باب «علم در قرآن».

به همین خاطر سعی می کنم با یاری حق، هر روز، هر جزء رو از منظر «علم در قرآن» بررسی کنم تا به امید خدا، تا آخر ماه مبارک، یه مختصری فهممون از علم و ارزش ذاتی اون از دیدگاه اسلام و وظیفه ی ما در برابر علم بالا بره.

در گام اول ریشه ی «علم» رو در قرآن جستجو کردم که مشتقات اون 854 بار در 728 آیه از 85 سوره اومده که از بین این مشتقات، 73 مورد کلمه «عالَمین» (جهانیان) هست که شاید به بحث ما ارتباطی نداشته باشه (شایدم داشته باشه و ما نفهمیم). فراوان ترین کلمه از ریشه ی علم هم «علیم» هست که دقیقا 100 بار در قرآن ذکر شده (و فکر می کنم که مختص خود پروردگار هم اومده)

و اما در جزء اول، دو دسته اصلی آیات راجع به علم داریم:

دسته اول؛ آیاتی که در آن تصریح می شود برخی ها فکری می کنند، اما از حقیقتی بی خبرند؛ مانند آیات 13 (بی خبری فریبکارانی که ایمان آورندگان را نادان می شمارند، اما خداوند می فرماید آنان خود نادانند اما این را نمی دانند و بی خبرند)، 77 (آیا نمی دانید خدا پنهان و آشکار را می بیند)، 80 (نسبت دادن دروغ به خدا درباره عذاب نکردن یهود)، 107، 113 و 118

این پندارهای غلط و ندیدن حق در اثر غرور، اغلب سبب تصمیمات اشتباه و انحراف از مسیر شده تا آنجا که جای حق و باطل در نظر آنان عوض می شود یا توجه نکردن به حقیقتی سبب گمراهی می گردد.

دسته دوم؛ آیاتی است که بیان می کند گروهی از حقیقتی باخبرند و آگاهند اما خود را به بی خبری می زنند و برخلاف آن حق، کاری می کنند یا سخنی می گویند؛ مانند آیات 22 (برای خدا شرکایی قرار ندهید در حالی که می دانید (که خدا یکتاست))، 42 (حق را به باطل نپوشانید و حق را کتمان نکنید در حالی که می دانید (که حق چیست)) و    75 (کلام خدا را می شنوند و پس از آنکه تعقل کردند منحرفش می کنند در حالی که حق را می دانند)

این دسته، مرض دارند و با قصد و عمد، به دنبال انحراف دیگران و وارونه کردن حقیقت هستند. وضعیت این دست به مراتب اسفبارتر از دسته اول است؛ چه آنکه بسیاری از دسته اول نادان بودند اما اینان دانسته، حق را می پوشانند و دین خدا را منحرف می کنند و با ایجاد بدعت و خرافه، سبب کژی مسیر دین و انحراف تاریخی قوم ها بعد از خود (حتی تا قیامت) می گردند. نمونه ای از آنان پولس مسیحی که در اصل یهودی بود و برای انحراف مردم از دین حضرت عیسی، تثلیث (سه خدایی؛ پدر،پسر، روح القدس) را وارد کرد.

نکته دیگر، داستان تعلیم سحر توسط شیاطین است که یهود، با آن به سحر و جادو می پرداختند و از جمله مواردی است که روشن می کند کسب هر علمی، به صرف علم بودن، مجاز نیست و کسب برخی علوم (به سبب ظرفیت نداشتن افراد و کاربرد نامناسب) باعث انحراف و تباهی آنان می گردد.

اما مسئله ی محوری جزء اول در باب علم، مربوط به داستان خلقت آدم (ع) و عجز و نادانی ملائکه و تعلیم اسما توسط خداوند به آدم و سپس داستان سجده نکردن ابلیس بر حضرت آدم، فریب آن دو به علت عدم آگاهی و فراموشکاری و در نهایت یادگیری کلماتی از حضرت حق برای توبه است. (آیات 30- 37)

این داستان عجیب از آنجا شروع می شود که وقتی خدا به ملائکه فرمود خلیفه ای در زمین قرار خواهم داد، آنان چون نمی دانستند (هدف از خلقت انسان را) گفتند آیا می خواهی فساد کننده و خونریزی در آن قرار دهی؟... خداوند در جواب فرمود من چیزی می دانم که شما نمی دانید. (علامه گفته اند بُعد دیگری که انسان غیر از فساد و خونریزی داشت، امکان نمایش کمالاتی از خدای سبحان و تحمل اسراری از جانب او بود؛ آسمان بار امانت نتوانست کشید...) (ای بسا ما نیز، قضاوت نادانسته ای می کنیم و از حقی غافلیم.)

آنگاه خداوند، کل اسماء را به آدم آموخت و بعد صورت اسماء را به فرشتگان نمایاند و فرمود اگر راست می گویید مرا از اسم آنان خبر دهید. (برخی گفته اند علم اسماء، حقائق و اسرار هستی، است و برخی دیگر گفته اند اسماء، اسامی موجودات و آفریده های خداوند بوده است.)

ملائکه عاجز شدند و گفتند منزهی تو، ما جز آنچه به ما آموخته ای چیزی نمی دانیم، دانای مطلق و حکیم کامل تویی. (تا اینجا می توان نتیجه گرفت منبع و منشأ «هر» علمی خدای علیم است. و هر دانشی به اذن او، به موجودی داده می شود، برخی به صورت اکتسابی و مواردی به صورت ذاتی (مانند معصومین، انبیا و اولیا). بنابراین برای کسب هرعلمی باید از خود او درخواست کرد. تلاش و تحقیق و تعلیم و تعلم، وسیله ای است برای رسیدن به هدفی که اگر نخواهد به کسی نمی رسد و اگر بخواهد بی هیچ تلاش و زحمتی به او می رسد. اول، توجه و روکردن به سوی منبع و چشمه دانش، سپس پیمایش مسیر و پستی ها و بلندی ها برای رسیدن)

در آیات بعدی، سجده نکردن ابلیس نیز از همین عدم آگاهی بر اثر غرور شکل می گیرد. ابلیس، تنها دلیلی که برای سجده نکردن داشت و گفت، خلقت جسم و جسدش از آتش و خلقت انسان از گِل بود و این برتری در آفرینش مادی، او را مغرور کرد و پرده ای بر حقیقت پیش چشم او انداخت و توان بالقوه و برتری انسان در کسب کمالات و صفات الهی و تعالی او را ندید.

آدم نیز امر خدا را فراموش کرد و بدخواهی شیطان (که پس از رانده شدن قسم خورد انسان را گمراه کند) از خاطر برد و با هدایت شیطان، میوه ی ممنوعه چید و از بهشت رانده شد.

اما برای برگشت به مسیر حق، خدا کلماتی به آدم آموخت تا با آن توبه کند. (شیعه معتقد است آن کلمات، سوگند خدا به پنج تن بوده است که در آخر آورده ایم.)

ببخشید که بخش اول، خیلی طولانی شد. من باید از شب های بعد خیلی کوتاه بنویسم تا حوصله خواندن داشته باشید.

الهی یا حمید بحق محمد؛ و یا عالی بحق علی؛ و یا فاطر بحق فاطمه؛ و یا محسن بحق الحسن؛ و یا قدیم الاحسان بحق الحسین (... خدایا توبه ی ما را نیز در این ماه که ماه توست بپذیر)

اول رمضان ۸۸- علیرضا قشقاوی

تکلیف روز چهاردهم

یا علام الغیوب و یا غفار الذنوب و یا ستار العیوب

سلام

26 رعد (مربوط به جزء قبل): سیاق این آیه با آیات مشابهش کمی تفاوت داره (... و ما الحیوه الدنیا فی الاخره الا متاع) که جای تأمل داره؛ (و ما الحیوه الدنیا الا متاع الغرور (185 آل عمران و 20 حدید))، (فما متاع الحیوه الدنیا فی الاخره الا قلیل (38 توبه))

آقا جون، لزوما هرکی خدامحور بشه، زندگیش راحت و پرنعمت نمی شه. شاید امتحانش با فقر و سختی باشه. شاید یک هزارم سختی حضرت ایوب. ممکنه هم از اون طرف، کسی که خدا قصد عذابش رو داره اون عذاب رو با آسایش و مکنت اجرا کنه

26 حجر: این که انسان از گِل و لای کهنه ی تغییر یافته خلق شده یعنی چه؟!

74 حجر: اگه در داستان قوم های قبل دقت کرده باشین تقریبا همه، به یه صورت از بین رفتن. یک صیحه ای آمد و آنان خشک و جسد شدند؛ اما قوم لوط با سنگ هایی از سجیل که از آسمان فرو می افتاد هلاک شدند یا به عبارت بهتر، سنگسار شدند. تفاوت هلاکت مشخصه؛ اولی دفعی بود یعنی ناگهان جان از تن خارج می شد اما این یکی، تدریجی، یعنی با درد و رنج مردند. باید دید چه تفاوتی در گناهانشون بود که به این وضع فجیع و زجرآور از پای درآمدند؟!... شاید همه در ابتدا بگن خوب کار زشتی کردن و به خاطر مسائل جنسی به عذاب دردناک دچار شدند. اما به نظر من نه!...یعنی این تنها دلیل نیست. چون گناه شرک و کفر که اقوام دیگه به علت اون هلاک شدند از این بدتر بود. علت این نوع از عذاب، شاید به دلیل ایجاد یک «بدعت» در تاریخ بشریت بود (نمی دونم جه عنوان مناسبی انتخاب کنم به جای بدعت!.... مثلا یک انحراف جدید) که دامنگیر خیلی از آیندگان هم شد. یعنی زمینه ی فساد عظیمی رو به وجود آورد. شاید برای توجه به همین نکته ی مهم باشه که خدا بعد از این آیه، دوبار از این داستان به عنوان نشانه نام می بره؛ یک بار برای هوشمندان این داستان رو دارای نشانه هایی معرفی می کنه و یک بار هم برای مؤمنین...پس این رو بدونیم که بعضی کارا، گناه ترویج و افسادش بیشتر از ذات اون گناهه.

99 حجر: چه آیه ای!.... واعبد ربک حتی یأتیک الیقین: آنقدر پروردگارت را عبادت کن تا یقین بر تو رسد.

چه رازی است عبادت را؟... عبادت ما که هیچ، ولی اون چه عبادتیه که می تونه یقین رو نتیجه بده؟!.... حقیقتش من تا حالا برعکس فکر می کردم؛ یعنی فکر می کردم اگه یقین وجود داشته باشه (در هر سطحی) می تونه منجر به عبادت خالص (در همون سطح) بشه. اما خدا در این آیه می فرماید صرف عبادت و استقامت بر آن، منجر به یقین می شود. جا داره یه کم فکر بکنیم که در عبادت روزمره که فقط کلماتی رو از حفظ بیان می کنیم چه تغییری باید ایجاد بشه که یقین رو به دنبال خود داشته باشه؟

17 و 18 نحل: بعد از بیان کلی مقدمه (برشمردن بسیاری از نعمات که خدا برای زندگی انسان فراهم کرده) یک سوال محوری مطرح می کنه: آیا کسی که خلق می کند همانند کسی است که خلق نمی کند؟؟

در ادامه هم می گوید تازه اینها که ذکر شد شمه ای و گوشه ای از نعمات خداست و هیچگاه نمی توانید آنها را در شمار آورید.

20 نحل: یکی از بهترین آیات برای تودهنی زدن به بت پرستان. من داشتم فکر می کردم که آیا در زمان صدر اسلام، مسلمین از این آیه ی زیبا برای رسوا کردن کافران استفاده نمی کردند؟... می گه این چیزایی که غیرخدا پرستش می کنند، اینها نه تنها خلق نمی کنند، که خود مخلوق هستند!... آخه چیزی که برای به وجود اومدن نیاز به دست های یک سفالگر، نجار یا ... داره، چطور می تونه خدا باشه و به دیگران وجود بده؟؟... چه زیبا

26 نحل: عبادت خدا، بدون دوری و اجتناب از طاغوت (غیرخدا) ممکن نیست. با هم جمع نمی شه. شرط لازم که می دونی چیه.

... ... چقدر نعمت توی این سوره ذکر شده... شرمنده ایم به خدا

فضل خدای را که تواند شمار کرد؟                   یا کیست آنکه شکر یکی از هزار کرد؟

88 نحل: فساد پراکندن از طریق جلوگیری از راه خدا، علاوه بر عذاب ذاتی گناه، عذاب مضاعفی به علت افساد و انحراف هم در پی خواهد داشت. (مؤید مطلب قوم لوط) 

اینم برای رفع خستگی این مطلب طولانی:

زدم فالی نگارا سحر می آید            خزان جان، بهارا به سر می آید

پیاپی به جان خبر می آید                که هر آن کسی ز در می آید

التماس دعا-چهاردهم رمضان۸۷-قشقاوی

تکلیف روز یازدهم

یا قابل التوبات

97 توبه: الاعراب اشد کفرا و نفاقا و اجدر الا یعلموا حدود ما انزل الله علی رسوله

اعراب، شدیدترین درجه ی کفر و نفاق را (نسبت به دیگر اقوام) دارند و سزاوارتر به جهل و نادانی احکام خدا

(مشکل فهم اعراب، ریشه ی تاریخی داره و بیخود نیست که اکثر پیامبرا و بزرگ ترینشون توی این سرزمین ها ظهور کردند)

3 یونس: ما من شفیع الا من بعد إذنه (در روز قیامت، هیچ شفیعی نیست، مگر پس از اجازه ی پروردگار)

این آیه نظر اهل سنت رو که می گن هیچ شفیعی در روز قیامت وجود نداره نقض می کنه؛ چون اگه اصلا شفیعی در کار نبود، خدا به «اجازه ی پروردگار» منوط نمی کرد.

کس را چه زور و زهره که وصف علی کند          جبّار در مناقب او گفته هل اتی

دیباچه ی مروّت و سلطان معرفت                    لشکرکش فتوّت و سردار اتقیا

فردا که هرکسی به شفیعی برند دست           ماییم و دست و دامن معصوم مرتضی

پیغمبر آفتاب منیر است در جهان                     وینان ستارگان بزرگند و مقتدا

سعدی

61 یونس: نه تنها همه ی اعمال انسان، که افکار و نیات او را خدا می بیند و به آن داناست. به قول امام راحل، که کلامش تفسیر قرآن بود: «عالم محضر خداست؛ در محضر خدا معصیت نکنید.»

اگه یه کم فکر کنیم و باور داشته باشیم که در دیدرس خداییم، چقدر از کارهایی که می کنیم رو دیگه انجام نمی دیم؟؟... باز هم می گم: به خدا ایمان نداریم!

62 و 63 یونس: خصوصیات دوستان خدا (أولیاءالله)

دوستان خدا چه کسانی هستند؟...جواب: الذین امنوا و کانوا یتقون

ایمان و تقوا...ایمان و تقوا صورت های نظری و عملی همدیگه هستند. یعنی تجلی ایمان در رفتار، تقواست.

90 و 91 یونس: فرعون می دونست که خدای موسی حقه اما به نفعش نبود که ایمان بیاره (چون خودش خدای مردم بود)؛ اما وقتی دید که همین خدای موسی داره توی دریا (که برای موسی شکافته بود) داره غرقش می کنه فوری رنگ عوض کرد و گفت ایمان آوردم بلکه از مرگ رها شه. خدا طعنه می زنه: الان ایمان میاری؟ در حالی که عمری رو قبل از این نافرمانی و طغیان کردی و از فساد کنندگان بودی؟

پس قبل از اینکه، ایمانمون سودی نداشته باشه ایمان بیاریم.

التماس دعا-یازدهم رمضان 87-قشقاوی

تکلیف روز هشتم

یا مجیب دعوه الداع اذا دعاه

آیه 156 تا 162 انعام: قرآن نازل شد تا هیچ بهانه ای نیاورید برای هدایت نیافتن.

بعد از این کتاب مبین و دلیل روشن برای هدایت، اگر کسی به دنبال نشانه ی بزرگ دیگری باشد که ملائکه یا خدای تو بیاید یا بعضی از نشانه ها ظاهر شود، دیگر ایمان آوردن پس از آن سودی نخواهد داشت. تلویحا می گوید به دنبال بهانه تراشی نباشید. هرچه برای هدایت لازم بود، به شما رسیده است.

آیه 8 اعراف: روز محشر، حقاً روز سنجیدن (اندازه گیری و وزن کردن) اعمال است؛ پس آنکه اعمالش سنگینی کرد، همانا رستگار است.

توی یکی از تفاسیر خونده بودم که از یکی از معصومین نقل شده که در معنای «موازین» فرموده اند که تأویل و مصداق موازین ماییم و اعمال افراد در روز حساب، با نزدیکی به ما و پیروی از اهل بیت سنجیده می شود.

-آیه 12: شیطان احساس برتری نسبت به آدم داشت و همین سبب شد از فرمان خدا سرپیچی کند.

-آیه 13: خدا به شیطان گفت تو در حدی نیستی که بخواهی تکبر کنی پس اخراجی. همانا تو از فرومایگانی

-آیه 16: شیطان آنچنان در خودبینی و غرور فرورفته بود که حتی پس از اخراج، در مقام مبارزه با خدا برآمد تا بشر را از راه راست خدا منحرف کند (اینکه شیطان خود به خدا می گوید: «راه راستِ تو» به این معناست که می دانسته که حق و حقیقت چیست اما برای اینکه خودنمایی کند، حاضر می شود در برابر آن بایستد.)

-آیه 22: فدلیهما بغرور (شیطان آدم و حوا را به «غرور» راهنمایی کرد (فریب داد))

(معنای ریشه ی غرور، دروغ و فریب است؛ چیزی که وجود ندارد باور کردن، توهّم خود بزرگ بینی)

این چهار آیه نشون داد که علت اخراج شیطان تکبر و غرور بود و وسیله ی فریبش هم همین بود. در یکی از تکالیف قبل عرض کردم که درِ ورود به گناهان و راه نفوذ شیطان، غروره.

یک نکته ی جالب دیگر در این جزء، این است که در بسیاری از آیات، تمام جهنمیان را «ظالم» معرفی می کند. یعنی چه؟... هرکه دچار عذاب و مستحق اتراق در جهنم باشد، کسی است که در دنیا و در اعمالش به نوعی، ظلم کرده است. (ظلم سه گونه است: ظلم به خدا، ظلم به دیگران، ظلم به خود)

با این تعریف آیا کسی هست که ظالم نباشد؟ نه... به خاطر همین هست که می فرماید: و ان منکم الا واردها کان علی ربک حتما مقضیا (71مریم) (ترجمه: و هیچ یک از شما نیست مگر آنکه به آن (جهنم) وارد شود و این امری حتمی و مقدر بر پروردگار توست.)

بیایید فکر کنیم نوع انسان آنقدر ظرفیت دارد که رسول کریمی می تواند از نوع آن به وجود آید که به چنان مقامی برسد که جبریل را پر بسوزد. ... فکان قاب قوسین او ادنی

یعنی بشر این توان را دارد!. ... حال به خود نگاهی کنیم، آیا به خود ظلم نکردیم که از این دنیای عظیم که در درون ماست بهره نبردیم و عمر به بطالت گذراندیم؟!

البته ظالم به کسی می گویند که استمرار بر ظلم داشته باشد. پس سعی کنیم جزء ظالمین به این معنا نباشیم.

آیه 48: اهل اعراف به دوزخیان می گویند: آیا دیدید اندوخته های شما، شما را بی نیاز نکرد و نیز آنچه که بدان تکبر می ورزیدید؟؟

باز هم همان بحث آشنای تکبر و غرور

در انتهای جزء، نحوه ی دعوت چند پیامبر توضیح داده شده. چه جالب!

همه ی آنها یک کلام داشتند که در هر دوره با آن می آمدند و آن هم فقط یک چیز بود:«اعبدوا الله ما لکم من اله غیره»: خدا را بنده باشید؛ جز او پروردگاری ندارید. همین!

چه وحدت کلمه ای؛ عجب هماهنگی. و چه پیام ساده ای؟ فقط یک چیز! توحید

این به آن معناست که تمام قواعد صحیح زیستن، در توحید جمع است و توحید است که اصل الاصول است و همه ی اصول از آن برآمده اند و همه ی فروع

برترین ذکر نزد خدا لااله الا الله است. و در روایات آمده همین جمله، سند رستگاری شماست: «قولوا لااله الاالله تفلحوا»

التماس دعا-هشتم رمضان 87-قشقاوی

تکلیف روز ششم

یا منشئ السحاب الثقال

171 نساء: یا اهل الکتاب لاتغلوا فی دینکم

مخاطب اصلی این افراد تندرو در هر فرقه ای هستند. غلو یعنی بزرگنمایی، اغراق. از زمان بعضی ائمه این انحراف وجود داشته که امامان رو خدا می دونستن و در حال حاضر هم این افکار مودجوده... کسایی که حسین رو خدای خود می دونن و مراجع هم حکم به ... صادر کردن. خدا می خواد حواسمون رو جمع کنیم. هر چیزی حدی داره. امام هر قدر هم که بلندمرتبه باشه قابل قیاس با پروردگار نیست. با هر چیزی نمی شه شوخی کرد.

این سوره ی مائده واقعا مائده (طعام آسمانی) است. من تازه فهمیدم چه آیات مهمی توی این سوره هست.

آیه ی 3: جمله ای که بعد از واقعه ی غدیر و اعلام خلافت امیرالمؤمنین نازل شد: «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا»

آیه ی 32: ... من قتل نفسا بغیر نفس او فساد فی الارض فکأنما قتل الناس جمیعا و من احیاها فکأنما احیا الناس جمیعا (هر که نفسی را احیا کند (از نو زنده کند، حیات تازه بخشد) گویا همه ی مردم را زنده و احیا کرده است.)

دنیای حرف توی این آیه نهفته است. یعنی اگه کسی بتونه در شخصیت دیگری، چنان تأثیری بذاره که به راه راست هدایت بشه، اجری داره که انگار همه ی مردم رو دوباره زنده کرده.

مگه خلقت چیه؟ زنده کردن، جان بخشیدن... حالا اگه کسی بتونه در این روند تأثیر بذاره !. ... اگه یه کم فکر کنیم می فهمیم که چرا مولای متقیان فرمودند: «من علمنی حرفا قد صیرنی عبدا» (البته حرف داریم تا حرف؛ ولی اگه حرفت حرف باشه رابطه عبد و معبود جاری کردی)

علامه کرباسچیان مؤسس بعضی مدارس مذهبی قبل از انقلاب، خیلی روی این آیه تأکید و نظر داشته.

آیه ی 51: یاایها الذین امنو لاتتخذوا الیهود و النصاری اولیاء ... و من یتولهم منکم فإنه منهم

قابل توجه بعضی از رؤسای برخی از سازمان های تاحدودی میراث از نوع فرهنگی و اندکی گردشگری

خوبه که این بعضیا با واکنش بعضی از مراجع هم از رو نمی رن. صد رحمت به سنگ پای قزوین و حومه

آیه ی 55: انما ولیکم الله و رسوله و الذین امنو الذین یقیمون الصلوه و یؤتون الزکوه و هم راکعون

غیر از خدا و پیامبرش تنها کسی سرپرست و ولی ماست که نماز می خواند و زکات می دهد درحالیکه رکوع کرده است. به شهادت و تصدیق همه ی کتب سنی، این فرد حضرت علی بود که وقتی در رکوع انگشتر خودش رو به فقیری که به مسجد اومده بود به عنوان زکات داد این آیه نازل شد. حالا این که برای همه از جمله سنی ها شناخته شده است؛ نکته ی جالب تر آیه ی بعده: هرکه اینان را دوست داشته باشد، همانا حزب خدا پیروز است.

خوب با این لحن معلومه که حزب خدا، کسانی هستند که اینان را دوست بدارند.

دقت کنید گفته حزب الله پیروز است؛ نگفته حزب اللهی ها پیروزند!

آیه ی 64: سنت خداست که هرگاه یهود، آتش جنگ برافروزد خدا آن را خاموش کند. (ایمان نداریم به خدا)

آیه ی 67 هم که به پیامبر امر می کنه نقطه ی کمال دین رو در غدیر رو اعلام کنه.

دیدین چقدر گواراست این مائده؟!

(امروزم مثل دیروز، نوبت آقای رجبی بود که قصور داشت، منم تا ساعت ۹ شب منظر موندم، دیدم بازم خبری نشد مجبور شدم پست رو بفرستم. از بس بقیه ی دوستان فعال ظاهر شدن، ایشونم دیگه لو-باتری داره می ده و شاید منم دو سه روز دیگه به همین حال بیفتم. چقدر انرژی می دین شما!)

التماس دعا-ششم رمضان۸۷-قشقاوی

تکلیف روز پنجم

یا من یسبح الرعد بحمده

عجب کرمی داره این خدا! ... آیه ی 47 سوره ی نساء می فرماید خدا هرچیزی رو می بخشه غیر از شرک.

ولی ایهاالناس به هوش باشید که شرک مصادیق مختلفی داره؛ از جمله شرک خفی

یعنی شرکی که در دلِ رفتار و کردا و گفتار ما پنهانه. مثلا اگه کسی هرکاری می کنه برای پول باشه و فکر و ذکرش پول باشه و حتی اخلاق و قواعد دینش رو هم به خاطر اون زیرپا بذاره و دروغ بگه و ریا کنه و ... این یعنی که پول خدای او شده و در نتیجه خدای دیگری رو در کنار خدا، پرستش می کنه که به این می گن شرک

آیه ی 90 نساء، می فرماید کافرانی که از جنگ پرهیز می کنند و به دنبال نفاق و رخنه در میان مسلمانان نیستند در امانند و شما حقی برای دست اندازی به جان و مال آنها ندارید. قانون مندی اسلام! .... حتی برای عرب جاهلی و دیگران

120 نساء: ... و مایعدهم الشیطان الا غرورا

نتیجه: تمام ترفندها و حیله های شیطان از غرور نشئت می گیره و با اون شروع می شه. خیلی مواظب غرور باشیم. بدجوری انسان رو زمین می زنه و همه ی ما کم و زیاد دچارشیم چون هیچکدوم از شر شیطان در امان نیستیم. اولین نتیجه ی غرور هم احساس وجود کردن در برابر خالق قدرتمند هستیه. اگه داستان فرعون رو بخونین متوجه می شین اصلی ترین دلیل انحرافش این بود که در زمین جاه طلبی کرد و خود را بلندمرتبه پنداشت. (ان فرعون علا فی الارض (آیه 3 قصص))... خلاصه همه اش نصب العین خودمون قرار بدیم که هیچ چی نیستیم!

خدا از این حماقت ما ناراحته: یاایهاالانسان ما غرک بربک الکریم (6 انفطار)

ای انسان؛ چه چیز تو را به پروردگار بزرگوارت مغرور ساخت؟

136: یاایها الذین امَنوا امِنوا بالله و رسوله و الکتاب ... و الکتاب ...

ای اهل ایمان (ترجمه ی دقیق: ای کسانی که ایمان «آورده اند»!) ایمان بیاورید (دوباره ایمان بیاورید؛ ایمان واقعی) به خدا و پیامبرش و کتابی که بر پیامبرش نازل کرده و کتابی که قبل از او نازل کرده

یعنی چی که اونایی که ایمان آوردن، بازم ایمان بیارن؟؟... یعنی خیلی ایمانمون آبکیه ... به عبارت دیگه، بریم کشکمونو بسابیم

البته یه بنده خدایی می گفت این طعنه ی بزرگیه به مسلمونا: ای کسانی که ایمان آورده اند !!! (شایدم اصطلاح)

142: تعریف منافق: مذبذبین بین ذلک؛ لا الی هؤلاء و لا الی هؤلاء

دودل و مردد... نه یکدل به سوی مؤمنان می روند و نه مطمئن به سوی کافران

دور و برمونو نگاه کنیم؛ کم نیستن!

التماس دعا-پنجم رمضان۸۷-قشقاوی

تکلیف روز چهارم

یا رب الصحاری والقفار

92 آل عمران: لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون

اصلا محور اخلاق همینه. اخلاقی که ما رو به خدا برسونه. باید از هرچیز غیر از خدا دل کند. بهترین راهش هم اینه که اگه چیزیو خیلی دوست داری ببخشی به یکی دیگه (دقت کن؛ همینجوری بدی بره، نه اینکه مثلا بفروشی یا عوضش کنی)

 101 آل عمران: ... ومن یعتصم بالله فقد هُدی الی صراط مستقیم

... و هر که به «خدا» چنگ زند پس همانا به راهی راست هدایت یافته

103 آل عمران: و اعتصموا بحبل الله جمیعا و لاتفرقوا ...

و همگی به ریسمان الهی چنگ بزنید و پراکنده نشوید ...

چقدر جالب؛ بعضی ها مستقیما به خود خدا می آویزند (کلمه ی بهتری پیدا نکردم؛ دست در دامان معشوق می زنند) که قطعا و حتما به راه راست هدایت می شوند؛ اما اکثرا یارای آن ندارند و نمی توانند به سرچشمه ی هستی دست یابند. اینان باید به ریسمان خدا (وسیله و واسطه ی انسان با خدا) چنگ زنند و به آن متوسّل شوند و از گرد آن پراکنده نگردند.

حال می توان سلسله ی ارتباطات هستی را یافت. مگر فقط رسول اعظم نبود که پروای پرواز به حریم الهی یافت؟ جایی که حتی جبرییل اجازه ی ورود نداشت و بال و پر وجودش می سوخت. و وقتی به معراج خدا رفت، علی (ع) را در آنجا دید؟

پس می توان گفت آنانکه بی واسطه به معبود خود رسیدند همانا معصومین بوده اند و ما که ظرفیت این دیدار و لقاء الله را نداریم باید به دامان آنان درآویزیم که ریسمان مستحکم الهی هستند و با توسل به آنان به کمال می رسیم.

حدیث مرتبط: انی تارک فیکم الثقلین؛ کتاب الله و عترتی؛ ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا ابدا

جمله ی مرتبط: در دعای ندبه می خوانیم: أین السبب المتصل بین الارض و السماء

کجاست ریسمان و طناب و واسطه ی بین زمین و آسمان

 در 146 آل عمران، رازونیاز و دعای صابرین به عنوان الگو و اسوه بیان می شود: و ما کان قولهم الا ان قالوا ربنا اغفر لنا ذنوبنا و اسرافنا فی امرنا و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین

 191 تا 194 آیات بسیار تکان دهنده و عجیبی است که بعضی ها، شب تا صبح آن را می خواندند و اشک می ریختند.

 سوره ی آل عمران به صابرین ارتباط زیادی داشت؛ در آخرین آیه نیز تتمه ی این بحث می آید و آن را ختم می کند: یاایها الذین امنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتقوا الله لعلکم تفلحون

ای اهل ایمان، (در انجام فرامین الهی و در برابر سختی ها) صبر پیشه کنید و یکدیگر را نیز به صبر و شکیبایی دعوت کنید و ارتباط و پیوستگی خود را (با پیشوایان دین) برقرار نگاه دارید و پرهیزگاری و تقوای الهی در پیش گیرید به امید اینکه رستگار شوید. (دیدید صبر به چه چیزم منتهی شد؟ ... ربط با ...)

برای 17 و 18 نساء هم یه حرفی داشتم که دیگه چون تصمیم گرفتیم پستا خیلی طولانی نشه راجع به توبه ی قبول و مردود حرفی نمی زنم.

التماس دعا-چهارم رمضان ۸۷-قشقاوی

تکلیف روز دوم

یا علی یا عظیم

سلام

شاید بشه گفت این جزء خیلی به صابرین مربوطه که سیرش از آیات 153 تا 157 شروع می شه و تا 249 و 250 ادامه پیدا می کنه

ما توی سوره ی حمد به خدا می گیم فقط از «تو» کمک می خوایم. (ایاک نستعین) اما خدا توی آیه ی 153 به مؤمنین می گه از صبر و صلوه کمک بخواین. یعنی چی؟... شاید یعنی کمک خدا به ما همین صبر و صلوه هست. شایدم یعنی اینکه خدا رو در این دو کلمه می شه جستجو کرد و یافت. (و هیچ کی نمی تونه به عظمت نماز پی ببره)

اما خوب، نماز که تکلیفش روشنه... انقدر توی احادیث سفارش شده و حرف زده شده پیرامونش که دهان مدعی بسته است؛ اما صبر چی؟ اصلا صبر چرا باید اثر معنوی داشته باشه؟ صبر در چه مواقعی در برابر چه کسانی؟

اما ظاهرا مفهوم این صبر خیلی عامه و در هرحال خدا با صابران است.

در آیه ی بعد شهدا رو زندگانی معرفی می کنه که ما شعور فهمش رو نداریم.

سپس در آیه ی 155 خدا می گه ما شما رو با چیزای زیادی آزمایش می کنیم: ترس، گرسنگی، نقص در اموال، نقص در انفس و محصولات زراعی... اما در این کشاکش، بشارت و امید بده به صابران

حالا به یه آیه ی محوری می رسیم که منظور از صابرین رو در آیات قبل از نظر خدا بیان می کنه. صابرین کیانند؟

الذین اذا اصابتهم مصیبه قالوا انا لله و انا الیه راجعون (156)

ترجمه: آنان که هنگامی که حادثه ی تلخ و ناگواری بدیشان می رسد (برخورد می کند) می گویند «به راستی، ما از خداییم (برای خداییم) و همانا به سوی او باز می گردیم.»

فتنه ها و بلاها برای هرکسی پیش می آید اما صابرین آن دسته از مؤمنین هستند که وقتی دچار چنین بلایایی می شوند می گویند ما از خداییم

یعنی چی؟... اصلا چه معنی داره توی این حالت بگه از خداییم؟

مثل اینکه حال یکیو بپرسی بگه: روی میزه!

نه!...این که وجود خود را از وجود خدا بدانیم و مالکیت مطلق را به او نسبت دهیم (انا لله) یعنی ما استقلالی نداریم که از فتنه ای ناراحت شویم. وجود ما از خداست و از آنجا که این حوادث نیز تقدیر و مشیت الهی است تنها وظیفه ی ما صبر در برابر آن است. همانا ما که وجودمان از خداست روزی به سوی او بازخواهیم گشت (به حق خواهیم پیوست) و آنروز خدا اجر صبر ما را خواهد داد.

دوش وقت سحر از غصّه نجاتم دادند                           و اندر آن ظلمت شب آب حياتم دادند

بي خود از شعشعه ی پرتو ذاتم كردند                        باده از جام تجلّيّ صفاتم دادند

چه مبارك سحري بود و چه فرخنده شبي                     آن شب قدر كه اين تازه براتم دادند

بعد از اين روي من و آينه ی وصف جمال                       كه در آن جا خبر از جلوه ی ذاتم دادند

من اگر كامروا گشتم و خوشدل چه عجب                     مستحق بودم و اينها به زكاتم دادند

هاتف آن روز به من مژده ی اين دولت داد                     كه بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند

اين همه شهد و شكر كز سخنم مي ريزد                    اجر صبري است كزان شاخ نباتم دادند

همّت حافظ و انفاس سحرخيزان بود                           كه زبند غم ايّام نجاتم دادند

و اما نکته ی بعد... می رویم تا به آیات رمضان می رسیم.(185)

رمضان چیست؟... فلسفه ی وجودی آن و خصوصیاتش

شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن هدی للناس و بینات من الهدی و الفرقان

اصلی ترین شاخصه ی ماه رمضان، نزول قرآن در این ماه است. یعنی این کتاب آنچنان شریف است که شب و حتی ماهی که در آن نازل شده شریف ترین شب ها و ماه ها می شوند. پس رمضان رمضان است چون قرآن دارد.

قرآن چیست؟ مایه ی هدایت مردم، حاوی دلایل روشنی برای هدایت و سبب جدایی حق از باطل

خیلی این آیه سنگینه که بقیه اش از فهم من خارجه

در آیه ی 187 حقیقت جالبی بیان می شود. چگونه گاهی، حلال ترین چیزها بر انسان حرام می شوند؟ پیوند زناشویی پیوندی است که خدا آن را مبارک نموده و پیامبرش فرموده هرکه از این سنت او سرپیچی کند از او نیست. پس چگونه است که زن و مرد در این ماه و در هنگام روزه داری برهم حرام می شوند؟

پاسخ روشن است. کافی است درست فهمیده باشیم که چرا در این ماه در ساعات معینی، غذا نمی خوریم. وجود ما ماده ای دارد و معنایی. ظاهری و باطنی. روحی و جسمی.

و هر کدام از این دو، برای ادامه ی حیات به غذا و طعامی نیاز دارد. اما غذا و طعام این دو سنخیتی با یکدیگر ندارد و گاه، پرداختن به یکی، انسان را از توجه به دیگری باز می دارد.

این دهان بستی، دهانی باز شد                       تا خورنده ی لقمه های راز شد

لب فروبند از طعام و از شراب                             سوی خوان آسمانی کن شتاب

طفل جان از شیر شیطان باز کن                        بعد از آنش با ملک انباز کن

بله غذای روح انسان، راز و نیاز با خالق خود و توجه به مرکز هستی است. برای همین تمرکز و توجه است که مدتی، سعی می کنیم با غذا نخوردن توجه به جسم را کمتر نموده و به روح خود بپردازیم. حرمت زن و مرد بر یکدیگر نیز از همین سنخ است. توجه کمتر به غرایز و نیازهای جسمانی و حرکت برای تهیه ی غذای روح

نکته ی جالب در این بخش، این است که این مسأله از حدود خداست که عبور از آن را بر نمی تابد.

آیه ی 216 می فرماید چه بسا چیزی را بد و مکروه بپندارید در حالی که برای شما خوب و خیر است؛ و چه بسا چیزی را دوست بدارید در حالی که شری است برای شما. برای عمق بیشتر به آیات 103 تا 106 سوره ی کهف رجوع کنید.

در آیه ی 246 بازهم داستانهای عبرت آموز بنی اسراییل و جازدن آنان از جنگیدن بیان شده که مصداق های فراوانی امروزه  دارد.

حضرت طالوت برای مشخص شدن مؤمنان واقعی که در میدان جنگ مردانه قدم می گذارند امتحانی انجام می دهد که هرکه بیشتر از یک کف دست از آب نهر بخورد از او نیست. حال تصور کنید سپاهیان همه تشنه و عطشانند. قطعا سربلند بیرون آمدن از چنین امتحانی بسیار سخت است. برخی ها گفتند ما می خوریم و با تو هم می مانیم. برخی با خود گفتند ما دور از چشم او دو کف دست می خوریم، او که نخواهد دانست و... اما هرکه بیش از یک کف دست خورد دچار درد شدیدی شد که همانجا زمین گیر شد.

به راستی اگر ایمان ما با همین آزمون سنجیده می شد نتیجه چه بود؟

آیه ی 250 هم که اوج ایمان را به تصویر می کشد نشان می دهد مؤمنان از شکست، هراسی به خود راه نمی دهند و اگر بازگردیم به آنچه در ابتدا گفتیم (صبر) و چون خود را در پیروی از دستورات حق و انجام وظیفه پیروز و سربلند می دانند در سرلوحه ی دعای خود تمنای صبر می نمایند (ربنا افرغ علینا صبرا) و از خدا می خواهند در مسیر پیروی از حق و حرکت به سوی حقیقت ثابت قدم بمانند (و ثبت اقدامنا) و در آخر نیز نتیجه را از خدا می خواهند. (و انصرنا علی القوم الکافرین) که پیروزی آنان بر کافرین نصرت دین خداست.

دست آخر هم اینکه، معمولا پس از نقل هر داستان تاریخی در قرآن، تأییدیه و نوعی دلگرمی به پیامبر داده می شود که تأکید می کند این داستان و خبرها حقیقی و واقعی است. (آیه ی 252)

 التماس دعا-دوم رمضان 87-قشقاوی

 

تکلیف روز اول

به نام کریم

سلام

مختصر و مفید

اولین نکته ی جالب اینکه آدمای مفسد (که فی قلوبهم مرض)، اکثرا با ادعای اصلاح میان. (قالوا انما نحن مصلحون)

این در حالیه که حضرت که ما انقدر مصلح جهانی صداشون می کنیم، یکی از بزرگترین صفاتشون اینه که قبل از مصلح بودن، «صالح» هستن؛ و مگه می شه کسی صالح نباشه و مصلح باشه. کسی که خودساخته نشده، چگونه می خواهد دنیا را بسازد؟! (پس اگه روضه بلدیم برای خودمون بخونیم. انقدر ادعا نداشته باشیم.)

حالا جالب اینجاست که این دسته خیلی وقتا دچار توهم می شن که واقعا مصلح هستن و نمی فهمن که مفسد شدن. تا جایی که قرآن می فرماید: الا انهم هم المفسدون و لکن لایشعرون

دومین نکته: وقتی آدم داستان حضرت آدم رو می خونه می فهمه که واقعا ما چی هستیم و قدر خودمون رو نمی دونیم. چه ظرفیت عظیمی داریم که وقتی فرشته ها به خدا عرض می کنن چرا می خوای یکیو نماینده ی خودت قرار بدی که فساد و خون ریزی می کنه خدا از آدم و نسلش دفاع می کنه و می گه من چیزی می دونم که شما نمی دونین. ... چه حقیقت بزرگی در وجود ما نهفته است که این همه ارزش پیدا کرده؟! ...  ارزشی که ملائکه بهش سجده می کنن... نه به خاطر «حضرت آدم» بودنش بلکه به خاطر «آدم» بودنش

نکته ی سوم: در تفاسیر گفته شده کلماتی که خدا به آدم برای توبه آموخت، نام های شریف پنج تن بود که حضرت آدم وقتی خدا را به وجود این پنج، قسم داد خدا توبه اش را پذیرفت.

نکته: حتی اگر توبه پذیرفته شود، ممکن است اثرات گناه باقی بماند، اثری به بزرگی اخراج از بهشت و هبوط به زمین

... .... این داستان بنی اسراییل هم که همه چیش ته آموزنده است و در روایات آمده که علت بیان تفصیلی و گاه تکرار داستان این قوم، شباهت سرگذشت و فتنه های مسلمین به تاریخ این قومه... پس عبرت بگیریم

اتامرون الناس بالبر و تنسون انفسکم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

فکر کنم خدا احتراممون رو خیلی حفظ کرده که فحشمون نداده... اینو بچسبونین به این آیه از سوره ی انفطار:

یا ایها الانسان؛ ما غرک بربک الکریم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

چرا فقط می خوایم دیگران رو نصیحت کنیم... و اصلا من چرا دارم برای دیگران این حرفا رو می نویسم؟ ... خیلی هنر دارم خودم برم بهش عمل کنم ... بیچاره ام

آیه ی 54 می گه فاقتلو انفسکم... یه کم فکر کنیم ببینیم یعنی چی خودمون رو بکشیم (حدیث مرتبط: موتوا قبل ان تموتوا) ... و دوباره در آیه ی 56 اشاره به بعثت این قوم بعد از مرگ دارد.

نکته ی چندم: آیه ی 62: ان الذین امنوا و الذین هادوا و النصاری و الصابئین من امن بالله و الیوم الاخر و عمل صالحا یعنی بازآ بازآ هرآنکه هستی بازآ

یعنی فرقی نمی کنه به کدام مذهب و به کدام ملتی... اگر مؤمن شدی به خدای خودت بُردی.

صفاتی که در آخر آیه برای این گروه از چندین دسته (کسانی که ایمان آورده باشن، مهم نیست چه دینی) بیان می کنه خیلی خفنه یعنی برای هرکسی نمی گه؛ شاهد مثال آیه ی 112 (بلی من اسلم وجهه لله و هو محسن)

و قالوا لن تمسنا النار الا ایاما معدوده... درسته که یهودیا اینو می گفتن، اما اگه خوب جو مسلمونا (به خصوص شیعیان) رو نگاه کنی می فهمی دقیقا ما مبتلا به قضیه هستیم... اونا اعتقاد داشتن ما عذاب نمی شیم؛ نهایت یه چند روزی می ریم جهنم که پاک بشیم و برگردیم بهشت.

مقایسه کنید با خرافات و غلوی که توی مجلس اباعبدالله با بزرگنمایی فراوان انجام می دن... حرفی نیست که گوشه ی چشم هرکدوم از این معصومین دنیا و آخرت ما رو می خره... اما چرا به جایی رسیدیم که اگه توی سال نماز نخوندیم و روزه نگرفتیم، می گیم محرم می ریم هیئت، شام هم می دیم، آقا خودش دست ما رو می گیره

چرا مداح میاد و می گه هرگناهی توی این یه سال کردی، با یه قطره ی اشک توی این مجلس، پاک می شه

این نیست به خدا که هرکاری دلمون خواست بکنیم، آخرش هم دوتا حدیث جعلی بیاریم که جهنم بر گریه کن اباعبدالله حرامه

نکته ی چند+چندم: آیه ی 88: و قالوا قلوبنا غلف؛ بل لعنهم الله بکفرهم...مواظب باشیم قلبمون رو غلف نکنیم چون ممکنه کافر به حقیقت بشیم و خدا لعنتمون کنه

138: رنگ خدا (صبغه الله) ... و چه رنگی از رنگ خدا بهتر (و من احسن من الله صبغه)

ببخشید که خیلی مختصر شد

 من بعد از اینکه این مطلبو نوشتم اومدم توی وبلاگ و دیدم خیلی از حرفامو آقای رجبی زده

باور کنین تقلب کرده

التماس دعا-اول رمضان ۸۷-قشقاوی

اگر مرد راهی بگو: یا علی

یا هو

سلام
به نظرم میرسید که چه خوب میشد اگه میتونستم با یه برنامه ریزیِ مشخص، امسال تو ماه رمضان قرآن رو یه دور دوره کنم. دوره ای که فقط به متن عربی اکتفا نکنه و فهم معانی (یا با دقت به متن عربی و یا با تکیه بر ترجمه) رو به همراه داشته باشه.
و بعدش به نظرم رسید که چه خوب میشد اگه این کار رو دست جمعی میکردیم، یعنی:
هر روز 1 یا 2 یا 3 یا 4 نفری یک جزء بخونیم و آخر روز 2 نوع نوشته از خودمون اینجا بذاریم:
1-موضوع جالبی که به نظرت میاد که خوبه بقیه هم بهش دقت کنند و به نظرت جدید و نو میاد!
2یا سوالی که ممکنه با خوندن یه بخشی از قرآن تو ذهن بوجود بیاد.
و بعدش آخر هفته، توی یه افطاریِ گرم (!!)، دور هم جمع بشیم و حرفهایی که اون هفته تو وبلاگ زده شده رو جمع بندی کنیم...

صفاشو عشق است!!
صفاتو عشق است!!

واسه اعلام آمادگی و گفتنِ هم تیمی هات سریعتر اقدام کن!!
اگه هنوز تیمت رو نتونستی انتخاب کنی، مقداری که میتونی تعهد کنی(از یک جزء تا یک صفحه) رو به من ایمیل کن یا برام پیام عادی یا خصوصی بذار تا من کمکت کنم!!
فقط: بجنب!!

و زود به بقیه هم خبر بده...



داشت یادم میرفت: برای افطاری هم هرچه زودتر اعلام آمادگی کن تا پر نشده ها.... .بعدا نگی نگفتین!

یا علی