نفاق و انفاق - شماره 1

یا هو

توی حلقه مطالعاتی بچه های اول، داشتیم آیه های سوره حدید رو می خوندیم. یه تصویری رو خدا از صحنه محشر توصیف می کنه که از آیه 13 شروع میشه. این تصویر، توهمات ما رو راجع به منافق و روحیه نفاق به هم میریزه... . خیلی باید بهش دقت کرد. با این تعریف، کسانی که منافق نیستن خیلی خیلی کم میشن. امیدواریم اونطوری که امام خمینی میگن، بتونیم خودمون رو مخاطب قرآن قرار بدیم:

يَوْمَ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ لِلَّذِينَ آمَنُوا انظُرُونَا نَقْتَبِسْ مِن نُّورِكُمْ قِيلَ ارْجِعُوا وَرَاءكُمْ فَالْتَمِسُوا نُورًا فَضُرِبَ بَيْنَهُم بِسُورٍ لَّهُ بَابٌ بَاطِنُهُ فِيهِ الرَّحْمَةُ وَظَاهِرُهُ مِن قِبَلِهِ الْعَذَابُ

آن روز مردان و زنان منافق به كسانى كه ايمان آورده‏اند مى‏گويند ما را مهلت دهيد تا از نورتان [اندكى] برگيريم گفته مى‏شود بازپس برگرديد و نورى درخواست كنيد آنگاه ميان آنها ديوارى زده مى‏شود كه آن را دروازه‏اى است باطنش رحمت است و ظاهرش روى به عذاب دارد (13)

سپس در آیه بعد، معلوم میشود که این دو گروه از قبل کلی با هم رفیق هم بوده اند!! و اصلا انتظار اینکه سرنوشتشان اینقدر متفاوت باشد نمیرفته:

يُنَادُونَهُمْ أَلَمْ نَكُن مَّعَكُمْ قَالُوا بَلَى وَلَكِنَّكُمْ فَتَنتُمْ أَنفُسَكُمْ وَتَرَبَّصْتُمْ وَارْتَبْتُمْ وَغَرَّتْكُمُ الْأَمَانِيُّ حَتَّى جَاء أَمْرُ اللَّهِ وَغَرَّكُم بِاللَّهِ الْغَرُورُ

[منافقان] آنان را ندا درمى‏دهند آيا ما با شما نبوديم مى‏گويند چرا ولى شما خودتان را در بلا افكنديد و امروز و فردا كرديد و ترديد آورديد و آرزوها شما را غره كرد تا فرمان خدا آمد و [شيطان] مغروركننده شما را در باره خدا بفريفت(14)

پس ریشه نفاق چی چی بوده؟!!تربّص! شک و دو دلی. هی پیامبر خدا می فرمود:

آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَأَنفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُم مُّسْتَخْلَفِينَ فِيهِ فَالَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَأَنفَقُوا لَهُمْ أَجْرٌ كَبِيرٌ

به خدا و پيامبر او ايمان آوريد و از آنچه شما را در [استفاده از] آن جانشين [ديگران] كرده انفاق كنيد پس كسانى از شما كه ايمان آورده و انفاق كرده باشند پاداش بزرگى خواهند داشت(7)

این همه تاکید که ادعای ایمان داشتن برای کسی فایده نداره. باید این ایمان به عمل برسه. به همین خاطر بارها و بارها تاکید بر پیوستگی ایمان و عمل صالح شد. اگر واقعا ایمان داری باید بیای پای کار! باید پایه بشی! باید معلوم بشه که ایمانت چقدره... خب بیبینم میتونی انفاق کنی؟ از چیزی که اختیارش رو بهت دادیم؟

وَمَا لَكُمْ لَا تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ لِتُؤْمِنُوا بِرَبِّكُمْ وَقَدْ أَخَذَ مِيثَاقَكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ؟!!! (8)

وَمَا لَكُمْ أَلَّا تُنفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلِلَّهِ مِيرَاثُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ؟!!(10)

عجبا! رو که نیست سنگ پاست! انفاق نکنی که دیگه چجوری میخوای اثبات ایمان بکنی؟ تازه این انفاق هم چیز خاصی نیستا! معلومه که صاحب اصلیش تو نیستی آخه!

یاد آیه 11 سوره حج می افتیم که می فرماید:

وَمِنَ النَّاسِ مَن يَعْبُدُ اللَّهَ عَلَى حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انقَلَبَ عَلَى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةَ ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ

و از ميان مردم كسى است كه خدا را فقط بر زبان [و بدون عمل] مى‏پرستد پس اگر خيرى به او برسد به آن ایمانش اطمينان يابد و چون بلايى بدو رسد از ایمانش روى برتابد در دنيا و آخرت زيان ديده است اين است همان زيان آشكار

خدا نکنه که عبودیتمون فقط تو کلمه بمونه! خسر الدنیا و الاخره...

بعد از کمر همت بستن برای بندگی باید خوب فکر کنیم که توی چه چیزهایی مستخلف هستیم (آیه 7) و میتونیم ازشون انفاق کنیم. خیلی چیزا هست....


أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَلَا يَكُونُوا كَالَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِن قَبْلُ فَطَالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَكَثِيرٌ مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ(حدید-16)

یا علی

تنها راه جاودانگی ، تسلیم وجه او شدن ...

بسم الله الرحمن الرحیم

فَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ ذَلِكَ خَيْرٌ لِّلَّذِينَ يُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ وَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ(38 سوره روم)

وَيَبْقَى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ (27 سوره الرحمن(

پس کسی که وجه پروردگار را می خواهد  ، بقا را خواسته و  پیروز حقیقی اوست.و صد البته که کسی که وجه الله ، یعنی تها چیزی که باقی است را می خواهد ، باید وجه خود را تسلیم او کند ، چون:

بَلَى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِندَ رَبِّهِ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ(112 سوره بقره(

خداوند در این مورد داستان آدم را برای ما بیان کرده که :

و یا آدَمُ اسْكُنْ أَنتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ فَكُلاَ مِنْ حَيْثُ شِئْتُمَا وَلاَ تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ(19 سوره اعراف(

خداوند متعال به آدم و همسرش دستور می دهد که در برابر امر نزدیک نشدن به درخت ممنوعه تسلیم امرش شوند.

فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطَانُ لِيُبْدِيَ لَهُمَا مَا وُورِيَ عَنْهُمَا مِن سَوْءَاتِهِمَا وَقَالَ مَا نَهَاكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ إِلاَّ أَن تَكُونَا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونَا مِنَ الْخَالِدِينَ (20 سوره اعراف(

و شیطان آن دو را با حیلت تحریک جاودانگی طلبی ایشان (من الخالدین) ، وسوسه می کند.

پس چون آن دو فرمان الهی را زیر پا گذاشتند ، به ایشان حکم می کند:

قُلْنَا اهْبِطُواْ مِنْهَا جَمِيعًا فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُم مِّنِّي هُدًى فَمَن تَبِعَ هُدَايَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿38 سوره بقره﴾

یعنی آن دو به زمین هبوط داده شدند.

و چون:

كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ( 26سوره الرحمن)

(یعنیو هر چه بر آن(زمین) است ، فانى‏شونده است .)

پس آن دو فانی می شوند.

در واقع آن دو خواستند که جاودانه شوند ، اما عکس آن راه را رفتند.یعنی به جای این که تنها راه آن ، یعنی تسلیم وجه خداشدن را انجام دهند ، امر الهی را زیر پا گذاردند و به زمین هبوط کردند و طبق آیه فوق فانی شدند.

یعنی به خلد نرسیدند هیچ ، فانی هم شدند.

(البته باید گفت که البته این ،سرنوشت قطعی و پایان کار آن ها و ما ، نبود و نیست.یعنی این فانی بودن ،  پتانسیل فنا را داشتن است در آن لحظه.چون:

فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُم مِّنِّي هُدًى فَمَن تَبِعَ هُدَايَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ(آیه 38 بقره))